استالینگراد نبرد سرنوشت یک قرن

استالینگراد | وقتی تاریخ یک قرن در یک شهر رقم خورد

استالینگراد شهری که در نگاه اول آرام است

امروز اگر به ولگوگراد (یا همون استالینگراد سابق) سفر کنی، شاید در نگاه اول چیز خاصی به چشم نخوره. یک شهر روسی در کنار رود ولگا، با خیابون‌های وسیع، پارک‌های سرسبز و مردمی که درگیر زندگی روزمره‌ان.

اما اگر کمی دقیق‌تر نگاه کنی، جای گلوله‌هایی که هنوز روی دیوار ساختمون‌هایی قدیمی باقی مونده‌اند، مجسمه‌ی عظیمی که از بالای تپه به شهر نگاه می‌کنه، و موزه‌ای که سکوتش از هزار فریاد بلندتره، بهت می‌گه این‌جا یه شهر عادی نیست. این‌جا استالینگراده؛ شهری که در زمستان ۱۹۴۲، خط مقدم تاریخ شد.

آراماش در شهر ولگوگراد قرن بیست و یکم
آراماش در شهر ولگوگراد قرن بیست و یکم

بخش اول – چرا استالینگراد؟

در تابستان ۱۹۴۲، ارتش آلمان نازی در اوج پیروزی‌های خودش قرار داشت. از فرانسه تا اوکراین، هیچ کشوری جلودارش نبود. هدف بعدی؟ جنوب شوروی و منابع نفت قفقاز.

اما برای رسیدن به اون منابع، باید از رودخانه‌ی ولگا می‌گذشت؛ و در اون مسیر، شهری قرار داشت به نام استالینگراد. شهری صنعتی، شلوغ، و البته با اسم کسی که آلمان در حال جنگ باهاش بود: استالین.

از نظر نظامی، کنترل این شهر یعنی قطع راه‌های تدارکاتی شوروی، دسترسی به نفت، و از نظر نمادین، ضربه‌ای روانی بزرگ به دشمن. هیتلر تصمیم گرفت که شهر رو با تمام قوا تصرف کنه. این تصمیم، یکی از سرنوشت‌سازترین تصمیمات قرن بیستم شد.

هیتلر در رویای فتح استالینگراد
هیتلر در رویای فتح استالینگراد

بخش دوم – جنگی که به جهنم تبدیل شد

اواخر تابستان، ارتش آلمان حمله‌ی خودش رو آغاز کرد. با بمباران سنگین هوایی، در عرض چند روز بیشتر شهر به تلی از ویرانه تبدیل شد. اما این فقط شروع کار بود. شهر به دست آلمان‌ها نیفتاد. ارتش سرخ به‌رغم همه‌ی ضعف‌ها، عقب نکشید. خیابون‌ها، کارخانه‌ها، ساختمان‌ها، و حتی راهروهای مترو، همه تبدیل به سنگر شدن.

جنگ وارد فاز «نبرد شهری» شد؛ یکی از سخت‌ترین و خونین‌ترین شکل‌های نبرد که توش فاصله‌ی دو طرف گاهی فقط چند متره. هر ساختمون باید طبقه به طبقه، اتاق به اتاق، تصرف یا دفاع می‌شد.

سربازها در تونل‌های زیرزمینی می‌جنگیدن، تک‌تیراندازها روی بام‌ها کمین کرده بودن، و انفجارها خواب رو از چشم همه گرفته بود. با رسیدن زمستان، وضعیت بدتر شد. دمای هوا به زیر ۳۰- درجه رسید. سربازها با لباس‌های پاره و غذای جیره‌بندی، در سرمای استخوان‌سوز دوام می‌آوردن. نه جایی برای پناه گرفتن بود، نه وقت یا توان برای استراحت.

نبرد استالینگراد در سوز زمستان
نبرد استالینگراد در سوز زمستان

بخش سوم – کشورهای دیگر در سایه‌ی نبرد

اگرچه نبرد لنینگراد به‌ظاهر بین آلمان و شوروی بود، اما در واقعیت، نیروهای چند کشور دیگه هم درگیر بودن.
هیتلر در جبهه شرقی تنها نبود. کشورهایی مثل رومانی، مجارستان و ایتالیا به عنوان متحدان آلمان نازی، هزاران سرباز به جبهه اعزام کرده بودن.

رومانیایی‌ها بیشترین نقش رو در جناح‌های شمال و جنوب نیروهای آلمانی داشتن. دقیقاً همون مناطقی که ارتش شوروی بعدها ازشون حمله کرد و حلقه‌ی محاصره‌ی استالینگراد رو بست.

مجارستان و ایتالیا هم نیروهایی به جنگ استالینگراد فرستادن، اما این نیروها آمادگی و تجهیزات لازم برای جنگ در اون شرایط رو نداشتن، و همین باعث شد در برابر ضدحمله‌ی شوروی سریعاً شکست بخورن.

از طرف شوروی هم، فقط روس‌ها نبودن. مردمی از جمهوری‌های دیگر شوروی، مثل اوکراینی‌ها، ارمنی‌ها، قزاق‌ها، گرجی‌ها و خیلی اقوام دیگه هم در خط مقدم نبرد استالنیگراد جنگیدن و کشته شدن.

بنابراین، استالینگراد فقط نبرد دو ملت نبود. نماینده‌ای بود از جنگی که قاره‌ها و فرهنگ‌ها رو درگیر خودش کرده بود.

جنگ استالینگراد
جنگ استالینگراد

بخش چهارم – برگشتن ورق

تا پاییز ۱۹۴۲، آلمان به نظر می‌رسید که در جنگ استالینگراد پیروز خواهد شد. اما ارتش سرخ در سکوت، برای ضدحمله آماده می‌شد.
در ۱۹ نوامبر، عملیات بزرگی به نام « عملیات اورانوس» آغاز شد. نیروهای شوروی از شمال و جنوب به مواضع آلمان حمله کردن. ظرف چند روز، ارتش ششم آلمان و نیروهای متحدش کاملاً محاصره شدن.

هیتلر دستور داد که مقاومت ادامه پیدا کنه و هیچ‌کس تسلیم نشه. اما در عمل، ارتش ششم درون یک تله‌ی مرگبار افتاده بود. نه غذا، نه سوخت، نه کمک. هواپیماهایی که برای تدارکات فرستاده می‌شدن، یا سقوط می‌کردن یا اصلاً کافی نبودن. در ژانویه ۱۹۴۳، اوضاع به جایی رسید که فرمانده‌ی آلمانی، فریدریش پائولوس، تسلیم شد؛ بدون حتی اطلاع قبلی به هیتلر.
این اولین باری بود که ارتش آلمان چنین شکستی رو پذیرفت. شکستی که نه‌فقط نظامی، بلکه روانی، سیاسی و استراتژیک بود.

جشن پایان جنگ استالینگراد
جشن پایان جنگ استالینگراد

بخش پنجم – شهری که با زخم زندگی می‌کند

پس از پایان نبرد استالینگراد، شوروی تصمیم گرفت شهر رو بازسازی کنه. اما نه با پاک کردن خاطرات، بلکه با حفظ اون‌ها.
امروز در ولگوگراد، موزه‌ای هست که تمام اسناد و بقایای جنگ در اون نگهداری می‌شه. ساختمونی به نام “خانه پاولوف“، که به‌عنوان سمبل مقاومت شناخته می‌شه، با گلوله‌خورده‌هاش هنوز سر پاست.

روی تپه‌ی مامایف، محل یکی از شدیدترین صحنه‌های نبرد، امروزه یک بنای یادبود عظیم ساخته شده: تندیس “مادر میهن فرا می‌خواند“، با شمشیری به دست و نگاهی خیره به افق. مزارهای بی‌شماری در همون تپه دفن شده، و سکوت اون‌جا بیشتر از هر سخنرانی‌ای حرف می‌زنه.

خانه پائولوف نماد مقاومت استالینگراد
خانه پائولوف نماد مقاومت استالینگراد

نتیجه‌گیری – چرا باید به استالینگراد رفت؟

استالینگراد یک شهر تاریخی نیست؛ یک سند زنده است.
یادآوری فاجعه‌ها و مقاومت‌هایی که به دنیایی که ما امروز توش زندگی می‌کنیم شکل دادن. سفر به ولگوگراد فقط بازدید از یک شهر نیست، تماشای تکه‌ای از روح انسانه؛ جایی که مرگ، ایستادگی، و تصمیمات حیاتی در چند کیلومتر مربع رقم خوردن. دیدن این شهر یعنی درک عمیق‌تری از جنگ، تاریخ، و حتی خود انسان.

ما در قطار سیبری قصد داریم تا در اولین فرصت با یک سفر زمینی روسیه از شهر ولگوگراد بازدید کنیم.

مام وطن فرامیخواند
مام وطن فرامیخواند

تورها و مطالب مرتبط

سوالات متداول

بین آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی از تابستان ۱۹۴۲ تا زمستان ۱۹۴۳.
چون اولین شکست بزرگ آلمان بود و روند جنگ را به نفع متفقین تغییر داد.
حدود ۲ میلیون نفر از هر دو طرف کشته، زخمی یا مفقود شدند.
شهری در جنوب روسیه که اکنون “ولگوگراد” نامیده می‌شود.
بله، ولگوگراد امروز مقصدی برای گردشگران علاقه‌مند به تاریخ جنگ است.
منصور عبدلی
منصور عبدلی
شهرساز، جهانگرد و پژوهشگر شهری هستم. شهرهای زیادی در دنیا هستند که بسیار مشتاق به دیدن و روایت کردن داستان هاشون هستم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *