جنگ شترمرغها | نبرد فرماندار بدبخت و پرنده های قهرمان شلیک نافرجام صدای نفسهای سرباز کنارم مثل موتور دیزل میغرید. عرق از زیر کلاه فولادیش میچکید. مسلسل رو محکم گرفته بود، درست نشونه رفته بود وسط سینهی یه ادامه مطلب بدون دیدگاه 1404/07/11