سفر به پاریس برای خیلی ها برابر با تبدیل شدن بزرگترین رویا به واقعیت است. ولی همین رویا می تواند به سادگی تبدیل به یک کابوس شود. کلانشهر پاریس به قدری بزرگ است که نمی توان آن را با اکثر شهرهای کوچک و البته توریستی اروپا مقایسه کرد. قدم زدن و پرسه زنی در کوچه و خیابان پاریس بدون داشتن سرنخ هایی از جاذبه های گردشگری پاریس در دست می تواند شما را به مناطقی از شهر برساند که چندان هم برای حضور گردشگر تجهیز نشده اند.
حتی اگر خوش شانس باشید از مقابل یک جاذبه گردشگری یا محله ای زیبا سر در بیاورید، حجم زیادی از زیبایی های معماری و تاریخی که شما داستان های آنها را نمی دانید هم می تواند شما را گیج بکند. در هر صورت ما معتقدیم، مهم نیست شما با شرکت در تور پاریس به این شهر سفر کرده اید، یا سفر انفرادی داشته اید. ضروری است قبل از سفر به پاریس از اطلاعاتی کلی از جاذبه های گردشگری پاریس داشته باشید تا در زمان بهینه و به صورت هدفمند از این شهر بازدید بکنید.
ما در این مقاله اصلی ترین جاذبه های گردشگری پاریس را تحت عنوان عجایب 12 گانه پاریس به شما معرفی می کنیم. درضمن یاداوری میکنیم که محوریت تور پاریس ما هم با بازدید از این عناصر شهری و تاریخی برگزار می شود.
1- کلیسای جامع نوتردام
نوتردام به معنای “بانوی ما”، اصطلاحی مسیحی است برای اشاره به مریم مقدس. معمولا در جوامع کاتولیک کلیساهای مهم هر منطقه را با این عنوان، به زبانهای مختلف نامگذاری میکنند. اما داستان بانوی پاریسی متفاوت است. این کلیسا که بر روی معبد ژوپیتر دوران باستان ساخته شده است، بزرگترین و فاخرترین کلیسای قرون وسطا در جهان، و همین طور شاخصترین اثر از هنر و معماری گوتیک به شمار میآید. با اینکه در انقلاب فرانسه به انبار مواد غذایی و شراب تبدیل شد ولی از تخریب کامل در امان ماند، و در قرن 19 شکوه و آبروی خود را به ویژه با تاجگذاریی ناپلئون و نقاشی معروف ژاک لوئی داوید و سپس رمانِ گوژپشت نوتردام اثر ویکتور هوگو بازیافت و نمادِ ماندگار و جاویدان پاریس شد. میگویند که ادیت پیاف در ترانه معروف خود درباره نوتردام آن را کنایهای برای اشاره به زندگی پرماجرای خودش گرفته است. هرچه هست، لطفا جلوی یک فرانسوی و بهخصوص پاریسی از ایفل به عنوان نماد یا مهمترین اثر پاریس یا فرانسه حرف نزنید. چون آنان چه مذهبی باشند و چه لاییک نوتردام را تاریخ و هویت خود میدانند. این بانوی سالخورده ولی همچنان جذابِ پاریسی در 2018 آتش گرفت و جلوی چشمان بهتزده و اشکبارِ اهالی پاریس سوخت و بزرگترین پروژه شهر پاریس از آن زمان بازسازی آن است و قرار است در 2024 همزمان با المپیک پاریس بازگشایی گردد.
2- طاق پیروزی
ناپلئون که خود را نعل به نعل جانشین و دنبالهروی امپراتوران روم باستان میدانست پس از فتح مصر به پیروی از سزارها طاق پیروزی زیبایی در بین کاخ توییلری و کاخ لوور بر پا کرد. اما سپس تصمیم گرفت بزرگترین و زیباترین طاق پیروزی جهان را در انتهای خیابانِ شانز-الیزه برپا کند. این پروژه آنقدر برای دنیای آنروز عظیم بود که به دوره حکومت او نرسید و نهایتا پس از حدود 30 سال تکمیل شد. مناسب بودن شانز-الیزه که به نوعی تنها خیابانِ پاریس آن روزگار بود و شکو و زیبایی طاق پیروزی این خیابان و این اثر را به جایگاهی برای رژهها و مناسبتهای ملی تبدیل کرد. در ادامه تصمیم گرفتند یادبودی برای شهیدان گمنامِ جنگهای فرانسه در زیر این اثر بسازند و آتشی همیشهفروزان برافروزند. در نتیجه طاق پیروزی به نمادِ کشور فرانسه تبدیل شده است. در جریان جشن ملی 14 ژوییه رئیسجمهور و رستههای مختلف نظامی با آیین و تشریفاتی پیچیده و جالب طاق پیروزی را دور زده و در مسیر شانز-الیزه مورد تشویق مردم قرار میگیرند. جشن سال نو و آتشبازی لحظه سال تحویل نیز همهساله با حضور 2 میلیون نفر در این معروفترین خیابان پاریس برگزار میگردد.
3- برج ایفل
ایفل یکی از معروف ترین جاذبه های گردشگری پاریس، بر خلاف تصورِ خارجیها، نه نمادِ پاریس است و نه نمادِ فرانسه. اما طراحی جذاب و یگانه آن باعث شده تا تقریبا همه مردم دنیا فرانسه و پاریس را به آن بشناسند. موسیو گوستاو ایفل مهندس و طراح ماجراجو و پرآوازه آن دوران تصمیم گرفت به مناسبت نمایشگاهِ جهانی 1889 که همزمان بود با صدمین سالگرد انقلاب فرانسه، اوج فناوریِ فرانسوی را به رخ جهانیان بکشد. اما واکنشهای عمومی مردم فرانسه بهویژه هنرمندان مکتب بوزار (هنرهای زیبا) در فرانسه باعث شد که تصمیم بگیرند این اثر شیطانی که بر خلاف اعتقادات مردم بلندتر از برجِ کلیسای جامع (نوتردام) بود، یک سازه موقت تعریف شود. با اینحال پس از پایان نمایشگاه تصمیم گرفتند آنرا برای 10 و سپس 20 سال نگه دارند. نهایتا به درخواست ارتشِ فرانسه این برج که بلندترین سازه جهان آنروز بود، پایگاهی برای نصبِ تلگراف و رادار بیسیم شد که تازه اختراع شده بود. درنتیحه از تخریب نجات پیدا کرد و تا زمان ساخت ایمپایر استیت نیویورک یعنی 40 سال بعد بلندترین سازه کره زمین باقی ماند.
بر خلاف رنگِ خنثای امروز، در ابتدا آن را با رنگهایی تند و جیغ مانند قرمز و طلایی بهره گرفته میشد که خودِ همین موضوع هم در عین جذابیت برای گردشگران، باعث عصبانیت اهالی پاریس بود. امروز همچنان پربازدیدترین بنای پاریس برای توریستها است و اگر شما یک ساعت در کنار ایفل یکی از معروف ترین جاذبه های گردشگری پاریس باشید ممکن است گوشِ شما 100 زبان را بشنود و عجیب اینکه احتمالا فرانسوی جزوِ آن نیست!
4- موزه لوور
موزه لوور ، این بزرگترین موزۀ هنری – باستانشناسی جهان اگر در هر جایی جز پاریس بود و یگانه جذابیتِ آن شهر به شمار میرفت، باز هم آنقدر اهمیت داشت که آن شهر را به رقیبِ پاریس تبدیل میکرد. ویژگی موزه لوور اما فقط شمار آثار آن که بر پایه محاسبات دیدنِ تکتک آنها به 45 سال زمان مفید نیاز دارد، نیست. بلکه کیفیتِ آثار و شهرت جهانیِ مجموعههای آن است. با این حال لوور فقط آثارِ و مجموعههای کلکسیونی آن نیست. خودِ کاخ لوور جذابیتِ شماره یک آن برای بازدید به شمار میرود. قلعه لوور همسنِ نوتردام و 800 ساله است، اما ساختمان کنونی کاخ نسبت چندانی با آن ندارد و از قلعه قرون وسطایی تنها پی آن در زیرزمین باقی مانده. کاخ کنونی در طول چهار قرن مدام توسعه یافته و بخشهایی از آن از نظر زیبایی هیچکم از کاخ ورسای ندارد. ماجرای آن از علاقه شاهان مقیم این کاخ به گردآوری آثار عتیقه و پرارزش شروع شد. با انقلاب فرانسه، در سال 1793 بازدید از بخشِ کلکسیون آثار عتیقه برای عموم آزاد و به نوعی مفهوم موزه اختراع شد. در ادامه با برپایی امپراتوری فرانسه از اروپا تا آفریقا آثار فراوان دیگر به این مجموعه افزوده شد و لوور به سرشناسترین موزه جهان که جایی برای آشنایی با تمدنهای غربی و خاورمیانهای بود، تبدیل شد. حجم آثار در موزه لوور چنان زیاد شد تا نهایتا تصمیم گرفتند آثار پس از میانه قرن 19 از این موزه خارج شده و به تعداد دیگری از موزههای پاریس نقل مکان کنند. جالب آنکه پس از حمله آلمان نازی و در آستانه اشغال پاریس، مسئولان وقت چندین هزار از آثار مهم و منقول را از موزه لوور خارج و پنهان کردند تا مبادا مورد دستبرد قرار بگیرد.
5- کلیسای قلب مقدس
شکست فرانسه در نبردِ سهمگینِ سدان در 1870 ، فروپاشیِ امپراتوری دوم فرانسه و سقوط ناپلئون سوم، باعث بازگشتنِ بلوکِ لاییکِ جمهوریخواه به قدرت شد. کلیسای بزرگ (بازیلیک) قلب مقدس Sacré-Cœur واکنشِ بلوکِ محافظهکار و مذهبیِ فرانسه به این تراژدیهای تلخ بود. به این ترتیب همزمان با آغاز به کار برپاییِ سازۀ 300 متری ایفل که بلندترین سازۀ پاریس میشد و نوعی دهنکجی به نوتردام، سازندگان کلیسای قلب مقدس تپه مونمارت که 200 متر از رودخانه سن (کف ایفل) ارتفاع داشت را مناسب اجرای طرح بلندپروازانه خود دانستند. تپه مونمارت یک دهکده فقیرِ متوقف شده در تاریخ بود که وسط پاریس شلوغ و پرهیاهو یادگاری از گذشته به شمار میآمد و الهامبخش نقاشان سبکهای جدید چون ونگوگ. این تپه از قضا محل شهادتِ سندونی اسقفِ شهیدِ پاریس نیز بود. برای درک عظمتِ کلیسای قلب مقدس همین بس که بدانیم اگر برپایی ایفل 26 ماه طول کشید، ساخت کلیسای قلب مقدس 41 سال به درازا انجامید و به این ترتیب این واپسینِ شاهکار هنرِ مسیحی در فرانسه آفریده شد. شاید همین اثر بود که الهامبخش اسپانیاییها شد تا پروژه بیپایانِ کلیسای سگرادا فامیلیای بارسلونا را آغاز کنند. امروزه کلیسای قلب با آن معماری ترکیبیِ رومی-بیزانسی (و نه گوتیک!) یکی از مهم ترین جاذبه های گردشگری پاریس دومین اثر پربازدیدِ پاریس پس از ایفل است و در تاریکی شب این دو شاهکار با نورپردازی جذابِ شبانه تقریبا از تمام پاریس قابل مشاهدهاند و نمایانگر دو وجهه بنیادینِ فرهنگ فرانسوی: مسیحیت و لائیسیته.
6- کاتاکومب
ششمین شگفتیِ پاریس یک گورستان زیرزمینی است. یکی از مخوف ترین جاذبه های گردشگری پاریس . کاتاکومب البته در اصلِ نامِ شهرِ زیرزمینی پاریس است که به منظورِ استخراج سنگ احداث شده بود و شامل چند صد کیلومتر مسیر زیرزمینی است. اما شهرتِ جهانیِ آن به تصمیم عجیب و غریبِ دولت فرانسه در قرن 18 برمیگردد که بر پایۀ آن دستور داده شد همه گورستانهای شهر (که بر پایه فرهنگِ مسیحی معمولا در حاشیه کلیساها بود) از اسکلتها تخلیه شده و همه به این تونلهای زیرزمینی منتقل شوند. به این ترتیب حدود 6 میلیون اسکلت پاریسیها در طول تاریخ به کاتاکومب جابجا گشتند. اما اتفاق جذابتر تصمیمی بود که بعدا در قرن نوزدهم گرفتند و آن تزیین اسکلتها و ساخت دکوراسیون بود. به این ترتیب یک موزه عجیب از جمجمه و استخوانهای نیاکانِ پاریسی شکل گرفت که به موزه کاتاکومب معروف است. با اینحال خودِ اهالی پاریس همچنان برای ماجراجویی به بخشهای ممنوعه کاتاکومب میروند و حتی در آنجا زندگی میکنند، پارتی و مراسم برگزار میکنند و گاهی سخن از اجاره دادن سوییت در آن به توریستها شنیده میشود! این درحالیست که سالهاست رفتن به بخشهای ممنوعه شهرِ زیرزمینی پاریس جرم است و بسیاری از افراد در این مسیرهای پیچیده، که در آن تلفن سرویس نمیدهد، گم شده و جان خود را از دست دادهاند.
7- پانتئون
پاریس به سه چهره مذهبی خود مینازد، نخست سنژرمن، دوم سندُنی و سوم سنت ژِنُویِو. این سومی قدیسهای بود از قرن پنجم که کرامات اساطیری زیادی به او نسبت داده و او را پشتیبانِ الهی شهر میدانستند. در محلۀ نسبتا مرتفعِ لاتینی (بافتِ رومی پاریس) صومعهای وجود داشت که بقایای قدیسه در آنجا نگهداری میشد. تا اینکه لویی پانزدهم در قرن 18 دستور داد کلیسایی زیبا و مجلل به سبکِ نوکلاسیک و متاثر از رنسانس به نامِ قدیسه ژنُویِو بسازند. اما از بد حادثه اندکی پس از گشایش آن انقلاب ضدِ مذهبیِ فرانسه رخ داد. انقلابیون که از حجم بالای هزینه برای هنرهای مذهبی خشمگین بودند، تصمیم گرفتند کلیسا به یک معبدِ لاییک تبدیل شود. نام آن را پانتئون گذاشتند چراکه طرحِ آن اتفاقا از پانتئونِ شهرِ رم الگوبرداری شده بود. پانتئون یعنی جایگاه همۀ خدایان و انقلابیون بر آن شدند که مشاهیر فرانسوی را در اینجا دفن کنند. در روز روشن و جلوی چشم اهالی بهتزده پاریس یارانِ روبسپیر بقایای متبرکِ این قدیسه را بیرون آورده و به آتش کشیدند و خاکسترش را به رود سن ریختند و سپس پیکر ولتر و روسو دو فیلسوف و متفکر بزرگِ فرانسه که پیشتر درگذشته و جای دیگری دفن شده بودند به اینجا جابجا گشت. اما این آغاز ماجرا بود و با پایان انقلاب و سقوط جمهوری و آشتی با کلیسای کاتولیک، این مکان دوباره کلیسا شد، اما بعد از انقلاب بعدی دوباره به پانتئون تبدیل گشت و بعد دوباره کلیسا شد و نهایتا و اینبار برای همیشه پانتئون شد و از 140 سال پیش روندِ دفنِ مشاهیر فرانسه در آن از ویکتور هوگو الکساندر دوما و سعدی کارنو (رئیس جمهور فرانسه) و ماری کوری ادامه یافته است.
8- اپرای گارنیه
در موردِ پاریس مجبوریم از عدد مقدس 7 عبور کنیم. در دورۀ حکومت 22 ساله ناپلئون سوم و همسرش امپراتریس اوژِنی در میانه قرن 19، این زوج لاکچریباز از ساخت و ساز انواع بناهای لوکس در پاریس حمایت کردند. یکی از اینها اپرای پاریس است که نامِ معمارِ خود موسیو گارنیه را به دوش میکشد. شهرت بینالمللی اپرای گارنیه پاریس شاید متاثر از رمانِ شبح اپرا اثر گاستون لورو باشد، اما هرکس که آن را دیده اقرار میکند که این اپرا بیگمان زیباترین سالن اپرای جهان است. در واقع پاریس در دورۀ ناپلئون سوم مثل یک عروس بزک میکرد و این سنت حتی پس از سقوط امپراتوری نیز تا چند دهه ادامه یافت و نتیجۀ این ساخت و سازهای شگفتانگیز است که پاریس عروس شهرهای جهان نامیده شد. بد نیست بدانید گارنیه همان کسی است که به ساختِ ایفل اعتراض کرده و توماری با دهها امضا از مشاهیر و هنرمندان و نویسندگان فرانسوی گردآورد که از دولت میخواست دست از ساختِ برجِ زشتِ ایفل – که به زعم آنان توهینی به شان هنریِ پاریس بود – بردارند.
9- گورستان پِرلاشِز
اگر کسی به پاریس بیاید و گورستان پِرلاشز را نبیند، ضرر کرده و حتما پشیمان خواهد شد. بله! گورستان هم میتواند جاذبه باشد، اگر مانند پِرلاشز بسیاری از مشاهیر فرانسوی و غیرفرانسوی (از جیم موریسون آمریکایی خواننده The Doors بگیرید تا صادق هدایت ایرانی، اسکار وایلد نویسنده ایرلندی و آمدئو مودیلیانی نقاش ایتالیایی). جالب آنکه بسیاری از مشاهیر فرانسوی نیز نه در پانتئون که در پرلاشر دفن شدهاند. چراکه پانتئون پاریس منحصر به کسانی است که دربارۀ جایگاهِ ملیِ آنان هیچ مناقشهای نباشد. از این رو چهرههای سرشناس و محبوب فراوانی چون مارسل پروست، اونوره دوبالزاک، ادیت پیاف، مولیِر، دلاکروآ و … در آنجا آرمیدهاند. اما همچون لوور، پرلاشِز نیز منحصر به چند پدیده نیست و خودِ این گورستان بسیار جذاب و هیجانانگیز است. بخش بزرگی از قبرها مزین به مجسمهها و طرحهای هنریاند و پیشینۀ بسیاری از آنان به قرن 19 میرسد. بنابراین میتوان آن را یک موزۀ روباز نامید که ورودیه نیز نمیخواهد. از این روست که پِرلاشِر معروفترین گورستان دنیا است و سالیانه 3-4 میلیون بازدیدکننده دارد. نباید فراموش کرد که پِرلاشِز تنها گورستان پاریس نیست و گورستانهای دیگری چون مونپارناس نیز وجود دارند که آنان نیز زیبا و دربرگیرندۀ مشاهیر فرانسوی و خارجیاند.
10- موزه اورسه
گفتیم که به دلیل شلوغی بیش از اندازه از قرن نوزدهم تصمیم گرفتند که موزه لوور از نظر زمانی منحصر به آثار پیش از نیمه قرن نوزدهم باشد و همچنین آثار دیگر ملل جهان نیز در موزههای دیگری به نمایش درآیند. به این ترتیب موزه گیمه برای هنرهای آسیا در نظر گرفته شد و موزه اورانژری و موزه هنرهای مدرن (مرکز پمپیدو) برای آثار قرن بیستمی. اما والری ژیسکاردستن رئیسجمهور فرانسه در دهه هفتاد تصمیم گرفت ایستگاه قطاری متروکه به نام اورسه که به عنوان نمایشگاه به کار میرفت را به موزۀ هنری تبدیل کند. اجرای این تصمیم عجیب البته در دورۀ او تکمیل نشد و نهایتا در دهه هشتاد موزه اورسه در محیطی جذاب و هیجانانگیز یعنی در سالنِ سابقِ ایستگاهِ قطار با مجموعهی بینظیر در دنیا از شاهکارهای مجسمهسازی و نقاشی دورۀ طلایی یعنی نیمۀ دوم قرن نوزدهم افتتاح شده و به عنوان دومین موزۀ هنری مهمِ پاریس پس از لوور مطرح شد. به جز آثار ونگوگ، مونه، مانه و دیگر هنرمندان قرن نوزدهم، خودِ موزه نیز بسیار زیباست. بهویژه دورنمای پاریس، موزه لوور، رود سن، پارک توییلری از داخلِ ساعتِ بزرگ و قدیمیِ ایستگاه راهآهن در طبقه آخر از جذابیتهای منحصر به فرد است که در اورسه یافت میشود.
11- شاتو ورسای
کاخ ورسای البته داخل پاریس نیست و ورسای خود یک شهر در جنوبِ غربی پاریس به شمار میآید، ولی برای گردشگران خارجی این تقسیمبندی اهمیتی ندارد و معمولا ترجیح میدهند در قالب برنامه خود از پاریس حتما شاتو ورسای را نیز ببیند. در واقع شاتو ورسای در بین جاذبه های گرشگری پاریس تنها موردی است که در پاریس قرار نگرفته است.
ماجرای شاتو ورسای به ماجراجوییهای تمامناشدنی لویی چهاردهم بزرگترین پادشاه تاریخ فرانسه برمیگردد. واقعیت آن است که پاریس در اواخر قرون وسطا و اوایل عصر جدید اصلا شهر زیبا و جالبتوجهی به شمار نمیآمد. هنوز خبری از ایفل و طاق پیروزی و کلیسای قلب مقدس و اپرا و پانتئون نبود. پاریس شهری کوچک، بسیار فشرده و شلوغ و کثیف و بدبو، بدون خیابان با کوچههایی باریک و درهمتنیده بود که حتی شاهان در داخل کاخ لوور هم احساس ناامنی میکردند و تا جایی که میتوانستند بیشتر زمان سال را در قلعههای خارج شهر میگذراندند. بهترینِ آنها شاتو فونتنبلو بود که آنرا نسخۀ مقدماتی شاتو ورسای میدانند. اما این با طبعِ شاهانۀ لویی کبیر، شاهِ خورشیدنشان، سازگار نبود. پس او دستور داد شاتو ورسای را با بسازند. مجموعهای بزرگ از ترکیبِ کاخها و باغهای سلطنتی که نمایانگر قدرت و عظمت و قلمروی بزرگ و متنوع لویی باشد. به این ترتیب تمام توان و هنر و استعداد فرانسوی در قرن 17 و 18 گردآمده و اثری بیمانند در جهان آنروز ساخته شد که الهامبخشِ بسیاری از کاخها و بناهای اروپایی و جهانی پس از خود بود. آنچه بهویژه شاتو ورسای را ویژه میکند باغِ بزرگ و بیانتهای آن است که بهویژه در فصلهایی چون پاییز و بهار به بهشت میماند.
12 – جامع سندُنی
اگر نتوانستیم عجایب پاریس را در عدد مقدس هفت ختم، کنیم شاید عدد مقدس دوازده مناسب باشد. همهچیز به داستانی افسانهای به نام قدیسِ شهید سندُنی (دنیس) برمیگردد که در قرن سوم میلادی، زمانی که هنوز امپراتوری روم مسیحی نشده و مسیحیت جرم بود، کشته شده و سرش از بدنش جدا میگردد. اما معجزهای رخ داده و این قدیس از محل شهادتِ خود در پاریس به سوی شمال حرکت کرده و تا جایی در چند کیلومتری بیرون شهر میرود و نهایتا در آنجا آرام میگیرد و در نتیجه دفن میشود. با مسیحیشدن مردمان در قرن چهارم آنجا به زیارتگاه تبدیل شده و با تشکیل پادشاهی فرانکها در قرن پنجم کلیسای جامع سندُنی به مکان دفنِ شاهان تبدیل میگردد. این سنت در سراسر قرون وسطا رعایت شده و خود را به انقلاب فرانسه میرساند. با اینکه لویی شانزدهم و ملکه ماری آنتوانت پس از گردنزده شدن توسط گیوتین در جای دیگری دفن شدند ولی با بازگشت بوربُنها به پادشاهی در زمان لویی هجدهم، پیکر این دو نیز به این کلیسا منتقل میگردد و سپس لویی هجدهم نیز در همانجا آرام میگیرد. به این ترتیب جامع سندُنی مهمترین کلیسای جهان از منظرِ دربرگرفتن آرامگاه پادشاهان به شمار میآید (مهمتر و قدیمیتر از کلیسای وستمینیستر لندن)، چراکه تقریبا همه پادشاهان فرانسه از قرن پنجم، شامل شارلِ مارتل در قرن هشتم تا قرن نوزدهم در اینجا آرمیدند. حتی در مواردی به جای پیکر، قلبِ شاه در این کلیسا دفن شده است (لویی هفدهم). دو پادشاه آخر یعنی شارلِ دهم و لویی فیلیپ اورلئان و دو امپراتور فرانسه یعنی ناپلئون یکم و سوم در جای دیگری به خاک سپردهشدهاند که در این میان ناپلئون در بنای اَنوَلید در داخل پاریس است.
جاذبه های گردشگری پاریس بر روی نقشه
در پایان این مقاله امیدواریم تصویر جذابی از عجایب 12 گانه پاریس در ذهن شما ساخته باشیم. باید دوباره یادآوری کنیم که این جاذبه های گرشگری همگی در برنامه تور پاریس ما گنجانده شده است. پس با تماس با ما در جریان تور پاریس بعدی قرار بگیرید. با این حال اگر فرصت همراهی با شما را نداشتیم کافی است تا موقعیت جاذبه های گردشگری پاریس را روی نقشه زیر دنبال کنید و در سفر شخصی خود به پاریس از آنها بازدید کنید.