سفرنامه مورمانسک دیدن یا ندیدن شفق قطبی مساله این نیست

سفرنامه مورمانسک – سفرنامه تور شفق قطبی 1401

سفرنامه مورمانسک ما داستان سفر یک هفته ای گروه 11 نفره از ایران به مقصد منتها الیه شمال غربی روسیه هست که روایتگر داستان های جالبی هست. پس اگه قصد سفر به مورمانسک برای تماشای شفق قطبی رو دارید، یا حتی دوست دارید از پشت کامپیوتر یا گوشی موبایلتون در حال و هوای سفر ما قرار بگیرید این مطلب رو تا انتها بخونید.

سفرنامه مورمانسک و تماشای شفق قطبی
سفرنامه مورمانسک و تماشای شفق قطبی

جذاب ترین تجربه سفر به مورمانسک برای من. چرا؟

قبل از اینکه داستان سفرنامه مورمانسک رو به تفصیل تعریف بکنم، باید خوشحالی خودم رو نشون بدم. چرا که این جذاب ترین و بهترن سفری بود که من تابحال به مورمانسک و حتی روسیه داشتم. برای این حسم هم چند دلیل واضح و مشخص دارم:

  • این دفعه با همسفرهای خیلی پخته و باتجربه ای همراه شده بودم. کسانی که بلد بودن تو سخت ترین شرایط هم از سفر لذت ببرن. تو ادامه سفرنامه مورمانسک چند نمونه رو مثال می زنم.
  • در این سفر مورمانسک ما کمی هم خوش شانس بودیم. هوا بسیار عالی بود. در مدت 5 روز اقامت در مورمانسک فقط چند ساعت هوای ابری داشتیم. بقیه موارد از تابش آفتاب تنبل زمستانی لذت میبردیم. به غیر از یک نقطه، هیچ جای دیگری از سفر وزش باد رو تجربه نکردیم. چیزی که میتونه تحمل سرمای هوای مورمانسک رو برای هر کسی با هر تجهیزاتی غیرممکن بکنه.
  • از همه مهم تر اینکه برای اولین بار بعد از یک تور مورمانسک که برگزار می کردم، نه جنگ شد و نه بیماری همه گیر و قرنیطینه!!!

پرواز به روسیه و رسیدن به مسکو

پرواز تهران – مسکو حدود 4 ساعت زمان می بره. ولی بر اساس تجربه همین پرواز نسبتا کوتاه هم در زمستان چندان راحت نیست. حرکت ما از تهران حدود ساعت 5 صبح بود و باید کمی بعد از نیمه شب به سمت فرودگاه حرکت میکردیم. این یعنی خبری از خواب در شب قبل سفر نبود. اون هم زمانی که اکثر ما روز کاری آخر رو با فشردگی و استرس زیاد سپری کردیم. 4 ساعت پرواز با هواپیماهای نه چندان راحت ماهان ، پیاده روی های طولانی در فرودگاه مسکو، و اختلاف دمای بسیار زیاد فضاهای باز و بسته روسیه در ساعات اول بسیار انرژی بر و حتی شوک برانگیز بود.

به همین خاطر من در برنامه تور ترجیح دادم که قبل از پرواز به مورمانسک یک شب رو در هتل مسکو اقامت داشته باشیم. چرا که باید با بیشترین انرژی به مورمانسک می رسیدیم. درنتیجه بی خوابی شب قبل در فرودگاه رو در هتل 4 ستاره مسکو جبران کردیم.

اقامت در مسکو

اقامت شب اول سفر و همین طور دو شب آخر ما در مسکو در هتل آلفا بود. هتلی 4 ستاره که حدود 40 سال پیش و به مناسبت المپیک مسکو ساخته شده بود. از تجربه های قبلی می دونستم که دولت روسیه کندترین کارمندهای این سرزمین رو مسئول پذیرش هتل ما کرده بود و چک این کردن حدود 10 نفر مسافر خارجی در یک روز خلوت بیش از یک ساعت طول کشید. اگه شما هم قصد اقامت در هتل آلفا (یا سایر هتل های این مجموعه) رو دارید انتظار چنین مشکلی رو داشته باشید. هتلی با 28 طبقه و 40 اتاق در هر طبقه با این سیستم پذیرش کند برای من کماکان خیلی عجیب هست.

نمای پنچره اتاق من در هتل آلفا به سمت کرملین ایزمایلوف
نمای پنچره اتاق من در هتل آلفا به سمت کرملین ایزمایلوف

هتل ما کنار کرملین تاریخی ایزمایلوف قرار گرفته. (نمی دونم خبر دارید که شهر مسکو برخلاف بقیه شهرهای روسیه 2 تا کرملین داره). کرملین ایزمایلوف روزهای شنبه و یکشنبه پر هست از دستفروش هایی که هر جور جنس عتیقه و قدیمی رو می فروشن. ولی بقیه روزها خیلی سوت و کور هست. ما هم روز پنج شنبه وارد کرملین شدیم و با این حال یه تعداد غرفه فروش صنایع دستی وجود داشت. از طرفی انقدر فضا خلوت بود که تو آرامش بتونیم یه گشت سبک داشته باشیم و از همه مهم تر چندان هم انرژی برای گشت و گذار صرف نکنیم.

کرملین ایزمایلوف - عکاس بهرام دهخوارقانی
کرملین ایزمایلوف – عکاس بهرام دهخوارقانی

پیش به سوی مورمانسک برای دیدن شفق قطبی و کلی جاهای دیگه!

برنامه روز دوم سفر زمستانی روسیه ما سفر به مورمانسک بود. ساعت پرواز ما چند دقیقه قبل از ظهر بود. زمان بهینه که همسفرهای سحرخیز بتونن صبحانه شون رو با خیال راحت صرف بکنن و بعد به سمت فرودگاه حرکت کنیم. توفیق اجباری داشتیم که پرواز بدون بار به مقصد مورمانسک تهیه کنیم. به همین خاطر همه همسفرها با کمترین بار و سبک ترین حالت سفر رو ادامه دادن. به این صورت که هرکس لوازم ضروری رو در یک چمدان کابین سایز کوچک قرار داد و همراه آورد. سایر لوازم غیر ضروری هم با هزینه نه چندان زیادی در اتاق امانات هتل باقی ماند.

پرواز ما به مقصد مورمانسک از فرودگاه دوموده دوو مسکو انجام میشد. فرودگاهی متفاوت از جایی که روز قبل وارد مسکو شدیم. بیشتر پروازهای این فرودگاه، حداقل در زمان سفر ما پروازهای داخلی روسیه بود. به طور بسیار عجیبی فقط هواپیماهای خارجی تو این فرودگاه دیده می شد. این نکته رو یکی از همسفرها که خلبان بازنشسته کنجکاوی بود به من یادآوری کرد. من هم تا آخر سفر دنبال دلیلش بودم که بلاخره متوجه شدم. اجازه بدید شما هم کمی مثل من ذهنتون مشغول بمونه و آخر سفرنامه متوجه دلیل این اتفاق بشید.

نیازی به تکرار نیست که هدف اصلی سفر زمستانی ما به روسیه تماشای شفق قطبی سبز رنگ در آسمان سرزمین های شمالی بود. به همین خاطر فرودگاه دوموده دوو مسکو برای ما تصویر متفاوتی رو تداعی می کرد. این فرودگاه گویا مرکز اصلی پرواز هواپیماهای سیبرین ایرلاین بود. ایرلاینی خوش رنگ که رنگ سبز روشن اون هم روی لوگوی ایرلاین دیده می شد و هم روی بدنه هواپیماها. از اونجایی که اکثر پروازهای مسکو به مورمانسک با این ایرلاین انجام می شد، تماشای این پرنده های سبز رنگ در آسمان روسیه برای ما به معنای مقدمه دیدن شفق سبز رنگ در آسمان مورمانسک بود و ما رو بیشتر به ذوق میاورد.

هواپیمای خوش رنگ سیبرین ایرلاین
هواپیمای خوش رنگ سیبرین ایرلاین

رسیدن به مورمانسک

با چهار ساعت پرواز از مسکو به مورمانسک رسیدیم. احتمالا می دونید که روسیه در 9 زون زمانی مختلف قرار گرفته. ولی خوشبختانه شهرهای مسکو، مورمانسک و سنت پترزبورگ همگی در زون یکسانی قرار گرفتن. یعنی با سفر بین این شهرها نیازی به تغییر ساعت نیست.

ورود به مورمانسک بسیار راحت انجام شد. تقریبا از یک هفته قبل پلیس فرودگاه مورمانسک در جریان جزئیات سفر ما قرار گرفته بود. در واقع هم موقع اقدام ویزای روسیه در تهران شهر مورمانسک رو در برنامه سفرمون قرار داده بودیم. هم قبل از رسیدن اسکن ویزای روسیه، رزرو هتل مورمانسک، شماره تماس راهنماهای محلی رو در اختیار پلیس مورمانسک قرار داده بودیم.

نیکولای، دوست قدیمی و راهنمای محلی بیرون فرودگاه منتظر ما بود. با کمترین معطلی سالن خروجی فرودگاه مورمانسک رو که کمی از خانه من بزرگتر بود رو ترک کردیم و به سمت هتل مورمانسک حرکت کردیم.

ملاقات با دوستان قدیمی

باید اعتراف کنم بعد از چندین سال برگزاری تور شفق قطبی بزرگترین سرمایه من در روسیه دوستان خوبی هست که پیدا کردم. این بین واخدانگ و نیکولا کاری کردن که من به غیر از تماشای شفق قطبی انگیزه های بیشتری برای سفر به مورمانسک داشته باشم.

ولی امسال شرایط دوستی ما کمی تفاوت داشت. این تفاوت رو واخدانگ همون اول یادم آورد و کلی باعث خنده های نسبتا تلخ شد. سال گذشته وقتی داشتم برنامه تور شفق قطبی رو هماهنگ می کردم به واخدانگ پیام دادم که متاسفانه به دلیل تحریم های ظالمانه و منفعت های ایجاد شده برای کاسبان تحریم امکان ارسال پیش پرداخت برای من وجود نداره. جواب مستقیمی که از دوستانم در مورمانسک دریافت کردم این بود: نگران نباش رفیق. کارات رو انجام بده و وقتی اومدی باهم حساب و کتاب می کنیم. در واقع با افتخار بگم که من تور مورمانسک رو بدون پرداخت حتی یک روبل پیش پرداخت برگزار کرد.

گویا دوستان مورمانسکی ما از تقاضای من تعجب کرده بودن. چطور یه نفر میتونه تو این شرایط تحریم زندگی بکنه و حتی تور خارجی هم اجرا بکنه. در هر صورت ذهنشون با کلی علامت سوال درباره زندگی ایرانی ها تو شرایط تحریم مشغول شده بود که سفر سال گذشته ما تمام شد، جنگ روسیه و اوکراین شروع شد و تحریم های شدیدی سراغ مردم روسیه اومد. واخدانگ تو مسیر فرودگاه به هتل داشت این داستان رو تعریف می کرد و زد زیر خنده: منصور، من الان به جواب همه سوالام رسیدم. کاملا شرایط زندگی تو تحریم رو تجربه کردم!!!

من در کنار واخدانگ دوست و راهنمای محلی اهل مورمانسک
من در کنار واخدانگ دوست و راهنمای محلی اهل مورمانسک
نیکولا دوست و راهنمای محلی اهل مورمانسک
نیکولا دوست و راهنمای محلی اهل مورمانسک

برنامه ریزی سفر مورمانسک؟ نه! باید منتظر شانس باشیم!

طبیعتا قرار بود مانند هر تور دیگری برنامه ریزی سفر با بیشترین جزئیات انجام بشه. همسفرها هم از قبل در جریان برنامه روزانه فعالیت ها باشن. ولی تو سفر به مورمانسک و تور شفق قطبی امکان چنین کاری وجود نداشت. در واقع در این سفر ما مقاصد و اهداف سفرمون رو به ترتیب اولویت لیست کردیم:

  1. تماشای شفق قطبی
  2. سفر به تریبرکا
  3. بازدید از دهکده سامی ها
  4. بازدید از فستیوال مجسمه های یخی و سایر جاذبه های اطراف شهر کیروفسک
  5. بازدید از جاذبه های گردشگری شهر مورمانسک

در بخش های بعدی سفرنامه مورمانسک متوجه خواهید شد که هرکدام اجرای هر کدام از این برنامه ها چه چالش هایی به همراه داشت.

خورشید نمیروزی در شمالگان - عکاس رزا ابوالقاسم
خورشید نمیروزی در شمالگان – عکاس رزا ابوالقاسم

تماشای شفق قطبی در مورمانسک

ما طبق برنامه چهار شب فرصت برای تماشای شفق قطبی در مورمانسک داشتیم. درست تا زمانی که به هتل مورمانسک رسیدیم هم معلوم نبود چه زمانی میتونیم شفق قطبی رو ببینیم. بهترین زمان برای تماشای شفق قطبی وقتی بود که:

  • بیشترین فعالیت خورشیدی وجود داشته باشه
  • بیشترین سرعت و تراکم پرتوهای خورشیدی وجود داشته باشه
  • آسمان صاف باشه
  • ترجیحا نور ماه وجود نداشته باشه
  • و البته ما در مناسب ترین محل قرار گرفته باشیم.

بلاخره بعد از کلی همفکری متوجه شدیم شب اول بهترین زمان برای تماشای شفق قطبی هست. به همین خاطر قبل از نیمه شب همگی آماده شدیم. واخدانگ و نیکولای با دو ماشین مجهز که در مجموع برای 11 نفر ظرفیت داشتن دنبال ما اومدن. با توجه به تراکم ابر تصمیم گرفتیم به سمت مرز نروژ حرکت کنیم. چون صاف ترین هوا رو در اون منطقه پیش رو داشتیم. تو مسیر حرکت به سمت نروژ یاد آدم های زیادی افتادم.

کسانی که تو یک سال اخیر با من تماس گرفته بودن و می خواستن به روسیه سفر کنن. به قول خودشون اون بالاهای روسیه و نزدیک مرز نروژ. هیچ ایده ای هم نداشتن که شفق قطبی چه پدیده طبیعی جذابی هست. فقط دنبال این بودن که خودشون رو به مورمانسک برسونن و به طور غیر قانونی وارد نروژ یا سایر کشورهای اسکاندیناوی بشن. خوشبختانه خیلی راحت میشد متوجه هدف سفرشون شد و من سعی می کردم خیلی دوستانه از چنین سفری منصرف بکنمشون. در هر صورت مطمئن نیستم الان که دارم سفرنامه مورمانسک رو می نویسم چند نفرشون هنوز ایران هستن یا بلاخره تونستن زنده از یکی از مرزها وارد اروپا بشن.

تا قبل از این به من ثابت شده بود که نیکولای و واخدانگ تو پیدا کردن شفق قطبی کاملا حرفه ای هستن. انگار که مسیر شفق قطبی رو بو می کشن. بلاخره بعد از کمتر از یک ساعت تو اولین ایستگاه توقف کردیم. فضای بازی کنار جاده. ما از ماشین پیاده نشدیم. از داخل داشتیم نیکولای و واخدانگ رو می دیدیم که موبایلشون رو چک می کردن و خیلی زود به این نتیجه رسیدن که اینجا خبری از شفق قطبی نیست. پس دوباره حرکت کردیم به سمت محل توقف بعدی. فکر کنم بعد از سه مرتبه توقف به جایی که باید رسیدیم. نگاهمون به سمت شمال بود. تو اون عرض جغرافیایی که ما قرار داشتیم شفق قطبی اکثرا در جهت شمال دیده می شد.

باید یاداوری کنم که لنز دوربین گوشی ها حساسیت بیشتری نسبت به چشم ما دارن و احتمال دیدن شفق تو دیسپلی گوشی بیشتر از دیدن با چشم غیر مسلح هست. به همین خاطر مثل فیلم های ترسناک کلیشه ای با گوشی هامون دنبال شکار روح های سبز سرگردان تو آسمان بودیم. بلاخره تونستیم چندتا شفق ضعیف رو ببینیم. این شفق ها مخصوصا وقتی دوربین رو روی سه پایه گذاشته بودیم و تقریبا 15 ثانیه نوردهی داشتیم تو بهترین حالت ثبت می شد. ولی تماشای این شفق هم چندان جذاب نبود. ما دنبال شفق های سبز و شفاف و حتی رقصان تو آسمان بودیم. اتفاقی که تو اون شب مهتابی هم خیلی سخت بود.

کم کم داشتیم ناامید می شدیم. عکس ها در نظر ما بیشتر شبیه به این بود که با فیلتر نرم افزارهای رایگان گرفته شده. نه اینکه شفقی باشه که ما تجربه کرده باشیم. تنها کاری که می تونستیم اون موقع بکنیم صبر بود. امیدمون به شب های طولانی و قوانین احتمال بود. خوشبختانه تو اون فصل سال و اون عرض جغرافیایی تا ساعت 6 صبح هم در آسمان تاریکی مطلق داشتیم. ولی هوا سردتر می شد و امید ما کمتر. این بزرگترین دلگرمی ما دوستان مورمانسکی بودن. برخلاف بقیه تورلیدرهای محلی که اکثرا سعی می کنن به بهانه های مختلف از زیر مسئولیت در برن، این ها به ما امید می دادن که چشممون به آسمون باشه.

ساعت 3:30 صبح شده بود و خبری از شفق نبود. تصمیم گرفتیم به سمت مورمانسک برگردیم. این خبر شاید تلخ ترین قسمت از سفرنامه مورمانسک باشه. یعنی امشب خبری از تماشای شفق قطبی نیست. گرچه من از واخدانگ قول گرفتم که دوباره تو ایستگاه های قبلی توقف بکنیم. بلکه آخرین احتمال ها رو از دست ندیم. همین اتفاق هم افتاد و دوباره تو تک تک محل های قبلی ایستادیم. ولی خبری از شفق قطبی نبود.

تا اینکه رسیدیم به آخرین ایستگاه. یا همون اولین اینستگاهی که تو مسیر رفت توقف داشتیم. تقاطع جاده اصلی و فرعی که یه زمین باز و مسطح بود. من ناامید تو صندلی جلوی ماشین نیکولای نشسته بودم. بقیه هم تو ماشین بودن که یک مرتبه ارواح سرگردان پیدا شدن. آدم ها دو دسته هستن: یک دسته اونایی که نگاهشون به آسمون هست و اول از همه متوجه شفق قطبی میشن. دسته دوم کسایی که قبل از دیدن شفق، صدای ذوق کردن گروه اول رو می شنون. من تو ماشین مشغول چک کردن برنامه فردا بودم که با صدای ذوق بقیه متوجه شدم یه گروه دومی هستم. بله شفق قطبی شروع به تابش کرد. نه یک مرتبه، نه دو مرتبه، بلکه تعداد زیادی شفق رو در جهات مختلف آسمان می دیدیم. بعضی ها به قدری فعال بودن که رقصیدنشون تو آسمون رو به سادگی می شد دید.

شفق قطبی همینقدر وهم آلود
شفق قطبی همینقدر وهم آلود

من که علاوه بر خستگی فیزیکی، استرس ناکامی همسفرها از تماشای شفق قطبی رو داشتم انرژی بیرون اومدن از ماشین رو نداشتم. فقط گاهی از شیشه جلو، شیشه کناری و عقبی دنبال شفق می گشتم. نیکولای که فهمید من نای حرکت کردن ندارم سنگ تموم گذاشت. ماشینش رو روشن کرد و شروع کرد به دنبال کردن شفق ها. هر طرفی که یک شفق قوی می دیدیم سریع به اون سمت حرکت می کرد. لاستیک های ماشین یخ شکن بودن و به سادگی روی برف حرکت می کردن. ولی انقدر شتاب می گرفت که ماشینش کمی روی یخ سر بخره و هیجان دیدن شفق رو برای من چندین برابر بکنه. و ما برای مدتی طولانی مشغول عشق بازی با نورهای سبز و سرخ در آسمان شمالگان شدیم.

یادگاری از شفق قطبی سال 1401
یادگاری از شفق قطبی سال 1401
تجربه شفق قطبی با قطار سیبری
تجربه شفق قطبی با قطار سیبری
سفرنامه مورمانسک و شکار شفق قطبی
سفرنامه مورمانسک و شکار شفق قطبی

سفر به مورمانسک و سفرنامه مورمانسک رو میشد همینجا تموم کرد. ولی همون طوری که تو اسم مقاله خوندید، تماشای شفق قطبی مساله اصلی نبود. این سفر و این سفرنامه مورمانسک داستان های دیگه ای داره که به تجربه کردن و شنیدنش میرزه.

سه خورشید پدیده شگفت انگیز در شمالگان
سه خورشید پدیده شگفت انگیز در شمالگان

سفر به دهکده تریبرکا

جاده مورمانسک به تریبرکا چیزی شبیه به جاده دیزین شمشک خودمون هست. احتمال بسته بودنش خیلی بیشتر از احتمال باز بودنش هست. خیلی از همسفرها قبل از ثبت نام تور مورمانسک تقاضا دارن که حتی شده برای یک شب تو تریبرکا اقامت داشته باشیم. ولی اون قسمت بی رحم شخصیت تورلیدر من قاطعانه جواب رد بهشون میده. تجربیات زیادی از سایر تورها دارم که تونستن خودشون رو به تریبرکا برسونن، ولی برگشت از تریبرکا و تو رسیدن به موقع به فرودگاه مورمانسک برای پرواز برگشت به مسکو یا موفق نشدن یا با استرس و هزینه بسیار زیاد انجام دادن. به همین خاطر سفر به تریبرکا رو دوباره به شانس و داشتن یک روز آفتابی و جاده باز موکول میکنم.

همون طوری که تو بخش های قبلی سفرنامه مورمانسک بهتون گفتم این بهترین سفر چند سال اخیر من به مورمانسک بود. درست تا قبل از فرود هواپیمای ما در مورمانسک، جاده تریبرکا با طوفانی شدید بسته شده بود. ولی بعد از دو روز صبر کردن، یک هوای صاف، روزی گرم، جاده ای صاف و درختانی برف گرفته که زیر تابش خورشید می درخشیدن نصیبمون شد. حتی نیکولای هم تعجب کرده بود و می گفت شما خیلی خوش شانس یا به قولی سوپرلاکی هستید که چنین هوای صاف و گرمی رو تجربه می کنید. محض اطلاع دمای منفی 5 درجه در زمستان تریبرکا گرم به حساب میاد.

جاده آفتابی به سمت تریبرکا
جاده آفتابی به سمت تریبرکا

خوشحالی ما تو روز بعد از تماشای اون شفق قطبی و تجربه این مسیر زیبا به سمت تریبرکا غیرقابل توصیف بود. اگه من رو بشناسید می دونید که با برگزاری تورهای شاد میونه خوبی ندارم. قرار نیست تو سفر خودمون رو با آهنگ های شاد و قری مشغول بکنیم. ولی اگه بخواهیم جایی خوشحالیمون رو تکمیل کنیم هم از موسیقی مناسبی برای این کار استفاده می کنم. به همین خاطر رفتیم سراغ گوش دادن به یکی از پرطرفدارترین گروه های پانک راک روسی به نام لنینگراد. و آهنگ سوپرگود که کاملا با حال و هوای اون لحظه ما سازگار بود.

ماشینمون تو جاده های برفی می تاخت ما هم با آهنگی که خواننده روس به طور عمدی لهجه انگلیسیش رو کج و کوله می کرد می رقصیدیم و لذت می بردیم. اگه دوست دارید با حال و هوای اون لحظه ما بیشتر آشنا بشید این آهنگ رو می تونید از اینجا ببینید.

گورستان کشتی ها تریبرکا

ساعت 3 عصر و قبل از غروب آفتاب رسیدیم به اولین مقصدمون تو تریبرکای قدیم یعنی گورستان کشتی ها. اسکله قدیمی که بقایای تعدادی کشتی کوچک ماهیگیری برای سال ها اونجا موندن و در حال پوسیدن هستن. دوباره باید درباره شانس باهاتون صحبت بکنم. موقع بازدید از گورستان کشتی ها باید خوش شانس باشید تا مقدار متناسبی برف وجود داشته باشه. مثلا در سفر اول که قبل از کرونا داشتیم انقدر برف باریده بود که فقط نوک کشتی ها از برف بیرون زده بود. ولی این دفعه همه چیز عالی بود. تو عکس های ما غروب آفتاب و آسمان سرخ، بقایای کشتی ها و برف به میزان کاملا مناسبی وجود داشتن. هیچکدام از این عناصر به بقیه غلبه نداشتن و ما یه تجربه بصری عالی داشتیم.

گورستان کشتی ها در تریبرکا
گورستان کشتی ها در تریبرکا

لبه دنیا در تریبرکا

تا قبل از تاریک شدن هوا به سمت لبه دنیا رفتیم. آخرین و شمالی ترین خشکی روسیه. احتمالا این منطقه رو با تاب چوبی بزرگی که داره تو عکس های سفرنامه مورمانسک که توسط بقیه جهانگردها نوشته شده دیده باشید. عجیب ترین قسمت این منظره از نظر من سطح آب دریا بود. دمای هوا تقریبا منفی 15 درجه بود. طبق قوانین فیزیک هم باید دمای آب مثبت 4 درجه می بود. اختلاف دمای زیاد بین آب و هوای بیرون باعث می شد که آب دریا به راحتی بخار بکنه. طوری که یه مه نسبتا غلیظ روی سطح آب رو گرفته بود. همین کافی بود که منظره ای سرد و مرموز و منحصر به مناطق شمالی رو تجربه بکنیم.

به تریبرکا خوش آمدید
به تریبرکا خوش آمدید

هوا انقدر خوب بود که کمی کنار ساحل قدم بزنیم. طبق عادت از همسفرها جدا شدم که هرکدوم تو حال و هوای شخصی خودشون از طبیعت لذت ببرن. مثل همه دریاها موج ها خودشون رو به شن های ساحل می کوبیدن. ولی تفاوت اصلی اینجا بود که به راحتی نمی تونستن به دریا برگردن و بخشی از اون روی سطح ساحل یخ می زد. در واقع ما داشتیم روی یک ساحل شیشه ای قدم می زدیم. به قدری ساحل سر بود که یک هوس سرسره بازی به سرش میزد. یکی دیگه هوس رقص به سبک مایکل جکسون.

نکته مشترک تقریبا همه همسفرها هم این بود که هر چند دقیقه یکیشون روی یخ ها سر می خوردن و باعث شادی جمع می شدن! یکی از یادگاری های همین سر خوردن ها هم تا روزی آخر و موقع برگشت به صورت خراش نسبتا عمیق رو صورت علیرضا، یکی از همسفرهامون باقی موند. اگه علیرضا اجازه داد فیلم یکی از زمین خوردن هاش رو براتون آپلود می کنم که این بخش از سفرنامه مورمانسک کمی شادتر و لذت بخش تر بشه 😛

ساحل یخ زده تریبرکا
ساحل یخ زده تریبرکا

در تریبرکا نهنگ ببینید!

دوباره قرار هست تو سفرنامه مورمانسک درباره شانس با شما صحبت کنم. ولی قبلش خیالتون رو راحت بکنم. همه شما تو سفر به تریبرکا می تونید نهنگ ببینید. نهنگ یک گونه جانوری بومی در دریای برنت هست. احتمال دیدن نهنگ زنده تو فصل زمستان خیلی کم هست. منتها به لطف تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی، دقیقا دو روز قبل از سفر ما به تریبرکا واخدانگ یه نهنگ زیبا رو شناکنان تو ساحل تریبرکا دید. خوب تا اینجای داستان واختانگ شخصیت خوش شانس داستان بود و ما شخصیت بد شانس. به همین خاطر ما فقط تونستیم اسکلت نهنگی که سال 2019 تو تریبرکا دیده شده بود رو ببینیم. یه مهره ستون  فقرات نهنگ که به عنوان میز ازش استفاده می شد و یه المان محیطی طراحی شده تو ساحل تریبرکای جدید با پس زمینه دریای برنت. در واقع میشه گفت نهنگ این چند ساله تبدیل به نماد شهر تریبرکا شده.

اسکلت نهنگ که چند سال پیش در تریبرکا پیدا شد
اسکلت نهنگ که چند سال پیش در تریبرکا پیدا شد
المان نهنگ نماد تریبرکا
المان نهنگ نماد تریبرکا

سرویس بهداشتی در تریبرکا

خاطرم هست اولین بار که قصد سفر به تریبرکا داشتم ویدئوهای یه یوتیوب بلاگر تو تریبرکا رو دنبال می کردم. دوست ما چندین مرتبه تاکید می کرد که توی تریبرکا فقط یک سرویس بهداشتی وجود داره و حداقل برای موارد شماره 2 دچار مشکل خواهید شد. از اون سال تا الان ورود سیل گردشگر به تریبرکا شرایط رو تاحدودی تغییر داده. تعداد نسبتا زیادی هتل و رستوران تو تریبرکای جدید و قدیم وجود داره. ولی گویا هنوز مشکل سرویس بهداشتی کاملا حل نشده.

تو مسیر برگشت از تریبرکای جدید به نیکولا (که دیگه اونقدر صمیمی شده بودیم که کولا صدا کنمش) گفتم سرویس بهداشتی لازم داریم. کمی فکر کرد و برای اینکه خیالش رو راحت کنم گفتم مورد شماره یک هست. ولی کولا که نمی خواست ما رو تو سرما و تاریکی ول کنه گفت کمی صبر کنید. بعد از چند دقیقه رسیدیم جلوی یه هتل و رستوران خیلی شیک. کولا گفت داخل نمیاد. ولی کروکی کامل رستوران رو برای ما کشید و گفت با خونسردی برید داخل و از سرویس بهداشتی استفاده کنید. من هم به عنوان یه لیدر (به معنای واقعی کلمه) جلو افتادم و با نقشه ذهنی به رستوران نفوذ کردم. بقیه دوستان هم به ترتیب ضرورت مشکلشون دنبالم افتادن.

سریع دستشویی رو پیدا کردم و بچه ها داخل رفتن. خودم هم گوشه ای منتظرشون موندم. هوای داخل و خارج خیلی اختلاف دما داشت و برای عرق نکردن کاپشن پر نسبتا پرحجمم رو از تنم در آوردم. همون لحظه خانم محترمی جلو اومد و به من اشاره کرد که کاپشنم رو اتاق کناری آویزون کنم تا راحت باشم. این فضاهای رختکن تو همه کاربری های عمومی روسیه رایج هست. از تئاتر و اپرا گرفته تا رستوران و مرکز خرید. در هر صورت من که قصد موندن داخل رستوران نداشتم کاپشنم رو دستم گرفتم و تو رختکن منتظر بقیه موندم.

متاسفانه خانم مهماندار که بیش از حد مهربان بود و چهره من بیش از حد خجالتی به نظر می رسید به سمتم اومد: راحت باشید. کاپشنتون رو آویزون کنید و تشریف بیارید داخل. خیلی شرمنده شدم و مجبور شدم بهش بگم که از این رستوران زیبا تو دل برف، ما فقط می خواهیم که از سرویس بهداشتیش استفاده کنیم. خانم بیش از حد مهربان خیلی سعی کرد مهربان بمونه و با اخمی اندک برگشت که به مشتری های واقعیش برسه. من هم با دوستانی که الان تازه می تونستن از زیبایی های تریبرکا لذت ببرن سوار ماشین شدیم و به سمت مورمانسک برگشتیم.

کشتی متروکه در ساحل تریبرکا
کشتی متروکه در ساحل تریبرکا

ساحل تخم اژدها در نزدیکی تریبرکا

خیلی ممنون دنیای پرقدرت رسانه ها. یه ساحلی هست تو شمال روسیه. خیلی مرموزه. سنگ هاش شبیه به تخم اژدها هست!!! چقدر عجیب. بله خیلی عجیب هست. ولی از اون عجیب تر این هست که تو این سفرنامه مورمانسک بخونید که ما از ساحل تخم اژدها بازدید نکردیم. به خاطر اینکه شما شوک زده نشید و ما هم حس حسرت بهمون دست نده که این همه راه رفتیم و این پدیده عجیب رو ندیدیم، رفتیم به سمت ساحل تخم اژدها.

آخرین جایی که ماشین میتونست بره پارک کردیم. تعدادی اسنوموبیل بودن که با 0100 روبل (حدود 15 دلار) ما رو تا ساحل تخم اژدها می بردن. هرجور حساب کردیم مبلغ زیادی بود. مخصوصا که کلا 10 دقیقه بیشتر راه نبود و اسنوموبیل هایی که تو تعطیلی آخر هفته مسیر رو زیاد رفته بودن راه رو برای ما صاف کرده بودن. کلی پیاده روی کردیم. بلاخره که طبیعت منطقه سرد و زیبا بود و ما داشتیم لذت می بردیم. آخرش رسیدیم به اونجایی که باید. یه ساحل استاندارد با تعدادی سنگ که موج دریا گوشه هاشون رو تراش داده بود و گرد شده بودن. همین. شاید شما تابحال ساحل تخم اژدها رو ندیده باشید. ولی حتما یه ساحل سنگی دیدید. تنها فرق اینجا این بود که سنگ هاش کمی بزرگ تر بود. و البته صاحبان اسنومبیل های 1000 روبلی هم روی تبلیغات اینجا خیلی بیش از حد موفق بودن.

ساحل تخم اژدها
ساحل تخم اژدها که از نظر من چندان هم ارزش دیدن نداشت.
اسنوموبیلی که شما رو به ساحل تخم اژدها میرسونه
اسنوموبیلی که شما رو به ساحل تخم اژدها میرسونه

بازدید از دهکده سامی ها

من قبلا تو یه مقاله دیگه موضع خودم رو درباره دهکده سامی ها مشخص کرده بودم. تو این سفرنامه مورمانسک هم نمی خوام زیاده گویی بکنم. اگه دوست دارید میتونید این مقاله رو بخونید تا بدونید که چرا من علاقه ای به دهکده سامی ها ندارم. ولی به لطف تبلیغات گسترده ای که تو تبلیغ تور شفق قطبی سایر آژانس ها انجام شده، حذف دهکده سامی ها از برنامه سفر کار پر ریسکی هست. به همین خاطر مطمئن شدم که همه همسفرها متوجه عدم علاقه من به دهکده سامی ها شدن و بقیه ماجرا رو گذاشتم تا خودشون تجربه بکنن.

این قسمت از سفرنامه مورمانسک شاید تنها بخشی باشه که شانس و اقبال چندان تاثیری رو کیفت سفر نداره. دهکده سامی ها یه مرکز گردشگری تو جنوب مورمانسک هست. جاده آسفالته تقریبا تا مقابل ورودی دهکده سامی ها میره. تو هر شرایط جوی هم تقریبا برنامه هاشون اجرا میشه. پس دهکده سامی ها رو تو الویت های آخر قرار دادیم و اون روزهایی که امکان بازدید از تریبرکا وجود نداشت برنامه رو اجرا کنیم.

الان که یادم میفته باید حرف قبلیم رو اصلاح بکنم. این قسمت از سفرنامه مورمانسک هم شانس تعیین کننده بود. چرا که از شانس بد ما اون روز یه گروه بزرگ که انگار کارمندان یه شرکت روسی با خانواده شون بودن برای تفریح دست جمعی به دهکده سامی ها اومده بودن. کارمندهای دهکده سامی ها هم گویا تو این روزهای بعد از جنگ و تحریم قید خدمات به اندک مسافرهای خارجی رو زده بودن و اقلیت توریست های خارجی ایرانی و چینی رو فراموش کرده بودن. حتی زحمت ترجمه انگلیسی توضیحات رو هم برای ما نکشیدن. واخدانگ تا جایی که تونست و من تا جایی که از سال های قبل خاطرم بود برای همسفرها توضیحاتی دادم. ولی راستش رو بخواهید این بی احترامی یا بهتر بگم رفتار غیر حرفه ای از نگاه همسفرهای حرفه ای و دنیا دیده ما دور نموند.

در نهایت ما تو دهکده سامی ها هاسکی دیدیم. به گوزن ها غذا دادیم و عکس گرفتیم. سورتمه سواری کردیم، سوپ ماهی بدمزه خوردیم و همه کارهای توی چک لیست رو انجام دادیم و بعد به سمت مورمانسک برگشتیم.

دهکده سامی ها
دهکده سامی ها

فستیوال مجسمه های یخی و سایر جاذبه های گردشگری کیروفسک

این قسمت از سفرنامه مورمانسک از نظر شخصی من، و بعد از تماشای شفق قطبی، جذاب ترین قسمت سفر به مورمانسک بود. برای رسیدن به شهر کیروفسک ما مسیر نسبتا طولانی رو رانندگی کردیم. این برای ما یعنی تجربه کردن مناظر بیشتر. به یکی از بزرگترین و البته زیباترین پیست اسکی های روسیه رفتیم. در یک رستوران رویایی نهار خوردیم و بعد از چندین سال سفر به مورمانسک، برای اولین بار از جنگل اسرارآمیز کیروفسک بازدید کردیم که به ادعای اکثر همسفرها تجربه ای حتی بهتر از دهکده سامی ها بود.

ورودی فستیوال مجسمه های یخی کیروفسک
ورودی فستیوال مجسمه های یخی کیروفسک

پیست اسکی کیروفسک و بهترین منظره در سفرنامه مورمانسک

برنامه زمانی ما طوری بود که اولین مقصد این روز از سفر بازدید از فستیوال مجسمه های یخی باشه. بعد به سمت پیست اسکی کیروفسک حرکت کنیم و غروب آفتاب بی نظیری رو در ارتفاعات تجربه کنیم. ولی شرایط جوی برنامه ما رو تغییر داد. هوای نسبتا ابری احتمال این رو پیش میاورد که غروب رو از دست بدیم. پس اول از همه به سمت پیست اسکی کیروفسک حرکت کردیم تا سر ظهر اونجا باشیم. البته که تو زمستان شمالگان، سر ظهر هم خورشید جایی شبیه به غروب در ایران هست. پس خیالمون راحت بود به اندازه کافی منظره جالبی می بینیم.

آفتاب نیمروزی در ارتفاعات کیروفسک - عکاس رزا ابوالقاسم
آفتاب نیمروزی در ارتفاعات کیروفسک – عکاس رزا ابوالقاسم

سوار تله کابین شدیم و حدود 500 متر ارتفاع گرفتیم. تقریبا تو مرتفع ترین نقطه منطقه پیاده شدیم که ترکیب طبیعت زیبا و ساختمان بتنی غول آسایی ما رو شوک زده کرد. کلا روسیه و اتحاد جماهیر شوروی در ساخت بناهای بتنی غول آسا متخصص هستن. این رستوران پانوراما هم با اینکه تازه ساخته شده بود، ولی کاملا حال و هوای کمونیستی داشت. ترجیح میدم تو این بخش از سفرنامه مورمانسک درباره مناظری که تجربه کردیم چیزی نگم. فقط شما رو با چند عکس زیبا از پیست اسکی شهر کیروفسک تنها می ذارم. درضمن اگه به معماری مدرن دوره کمونیست در اتحاد جماهیر شوروی علاقه دارید، برای نوروز 1402 برنامه خاصی براتون تدارک دیدیم.

فرصت کافی برای اسکی کردن نداشتیم. علاقه چندانی هم بین همسفرها نبود. پس تصمیم گرفتیم زودتر سراغ نهار بریم. رستوران سلف سرویس تو یکی از شیک ترین پیست اسکی های روسیه احتمالا گزینه خیلی گرونی به حساب میومد. ولی در کمال تعجب فقط با پرداخت 850 روبل (حدود 12 دلار) و ارزون تر از رستوران های که تو خود مورمانسک رفته بودیم تونستیم یه نهار مفصل بخوریم.

رستوران زیبای ما در ارتفاعات کیروفسک
رستوران زیبای ما در ارتفاعات کیروفسک

فستیوال مجسمه های یخی کیروفسک

میشه با اطمینان گفت روس ها از زمان پتر کبیر تا به امروز سعی کردن در هنر خودشون رو به اروپایی ها برسونن. تو زمینه های مختلفی هم موفق شدن. مجسمه های غول آسای شهری نمادی از اتحاد جماهیر شوروی به حساب میاد. ولی تو فستیوال مجسمه های یخی کیروفسک این هنر رو تونستن بومی بکنن. یخ و برف متریال بومی هست که جای سنگ مرمر یونانی ها و رومی ها رو گرفته. هر سال تعداد زیادی هنرمند به این شهر میان و با بلوک های یخی بزرگ مجسمه های جذابی رو درست می کنن. کل این فستیوال داخل یک سوله بزرگ برگزار میشه. خوشبختانه حجم برف و سلیقه طراحی روس ها طوری هست که کمتر کسی متوجه ورود به یک سوله صنعتی میشه.

پارک هنر یا جنگل اسرارآمیز

تو مسیر کیروفسک یه جایی کنار یه دریاچه یخ زده پارک کرده بودیم تا عکس بگیریم. واخدانگ اومد پیشم و یه سری عکس نشونم داد. گفت اگه برنامه امروزتون رو تا تاریکی هوا لفت بدید میتونیم اینجا رو هم ببینیم. البته که تو زمستان شمالگان تاریکی شب از رگ گردن به ما نزدیک تر بود. ولی خیلی برام جالب بود که راهنمای محلی ما به جای اینکه زودتر برنامه رو تموم بکنه، هی مسیرهای جدید بهمون معرفی می کرد. اون هم بدون دریافت حتی یک روبل هزینه اضافه.

عکس ها جنگلی رو توی شب نشون می داد که پر بود از مجسمه های برفی و چوبی. مسیرهای پیاده باریک این مجسمه ها رو تو دل جنگل به هم وصل کرده بود. کل جنگل هم توسط لامپ های رنگی و شاید نه چندان خوش سلیقه نورپردازی شده بود. وقتی که به جنگل اسرار آمیز رسیدیم فهمیدیم جذاب ترین قسمت داستان موسیقی وهم برانگیزی بود که تو فضاهای مختلف و متناسب با تم مجسمه های برفی تو محیط پخش میشد.

یه گوشه ای از جنگل اسرار آمیز هم یه مسیر سرسره بازی نسبتا بزرگ ساخته بودن که با تیوپ میتونستید کلی آدرنالین ترشح کنید. تقریبا دو ساعت تو شب زمستانی مورمانسک تو این جنگل مشغول بودیم و آخرین گشت خودمون تو استان مورمانسک رو انجام دادیم.

جنگل اسرارآمیز کیروفسک
جنگل اسرارآمیز کیروفسک

بازدید از جاذبه های گردشگری شهر مورمانسک

تا اینجای کار همه برنامه ها داشت خوب پیش می رفت و مسایل جوی هیچ برنامه ای رو کنسل نکرده بود. به همین خاطر ترجیح دادیم برنام گشت شهری که هر سال تو روزهای کنسل شدن احتمالی یکی از برنامه ها انجام می دادیم رو آخر شب و هنگام برگشتن به شهر انجام بدیم. تو مسیر برگشت از دهکده سامی ها سری به مجسمه آلیوشا زدیم. یک روز دیگه تو مسیر برگشت از نمای بیرونی یخ شکن لنین دیدن کردیم و باز ترجیح دایدیم بنا به دلایلی از داخل یخ شکن لنین دیدن نکنیم.

سفرنامه مورمانسک و تجربه شکمگردی ما

اکثر کسانی که به روسیه سفر کردن می دونن که روسیه تجربه شکمگردی و خوراک جذابی رو نمی تونه برای شما فراهم کنه. مخصوصا اگه شما از ایران و فرهنگ غذایی نسبتا غنی اون اومده باشید. این قضیه تو سفر ما زمانی مشخص تر شد که آرمینا و هایبرت، مادر و پسر ارمنی ساکن تهران هم با ما همسفر شده بودن. تو همون روز اول سفر هایبرت از من پرسید که کباب خوب کجا پیدا میشه؟ قبول کنید پیدا کردن جواب مناسب کار سختی بود. همین طوری هم معرفی غذای خوب به ایرانی ها تو روسیه کار سختی هست. چه برسه به اینکه این سوال رو یه ارمنی که کباب خوری تو خون و دی ان ای اون هست ازت بپرسه.

دوباره تو سفرنامه مورمانسک ما صحبت از شانس میشه. چرا که دقیقا کنار هتل ما یه رستوران معروف بود که من این همه سال متوجه اون نشده بودم. نکته جالب رستوران هم اسم اون بود که انگار طوری انتخاب شده بود که هایبرت و مادرش رو جذب خودش بکنه: رستوران شیشلیکوف . همین اسم خیالمون رو راحت کرد که کباب های خوبی رو میشد تو این رستوران پیدا کرد. مخصوصا برای هایبرت که اکثر جاها با شیطنت می گفت ما ارمنی هستیم و نمی خواد برای ما غذای حلال پیدا بکنی.

این بخش از سفرنامه مورمانسک شاید به درد خیلی کسانی که قصد سفر به مورمانسک دارن بخوره. پس بهتره چند تا رستوران دیگه رو بهتون معرفی بکنم. دقیقا روبروی رستوران شیشلیکف، رستوران دیگه ای به نام غاز طوسی وجود داره. اسم انگلیسیش هم میشه Gray Goose. ما تو چندین سفر این رستوران رو تجربه کردیم و تقریبا همه همسفرها از کیفیت غذا راضی بودن. فقط یادتون باشه اگه شما دنبال رستوران در مورمانسک می گردید و یکی از این رستوران ها رو انتخاب کردید، حتما از روز قبل رزرو بکنید. مخصوصا شب های آخر هفته که حسابی شلوغ میشه.

غیر از رستوران های نسبتا لوکس و شیک که تو دو پاراگراف قبلی گفتم، فکر کنم لازم هست تو سفرنامه مورمانسک درباره رستوران های ارزان و دم دستی هم اطلاعاتی بدم. راستش ما یه عادت عجیب تو سفر داشتیم که حسابی ما رو به سختی مینداخت ولی خودمون خوشحال بودیم. اینکه وقتی به هتل یا هاستل برمیگشتیم شروع میکردیم به گپ زدن و صحبت و یه هو وقتی که همه رستوران ها و فروشگاه ها تعطیل شده یادمون میفته که گرسنه مونیدم و شام می خواهیم. به همین خاطر چند سری حوالی نیمه شب عملیات اکتشافی برای پیدا کردن رستوران در مورمانسک انجام دادیم که نتیجه هم چندان بد نشد.

دقیقا روبروی ایستگاه راه آهن مورمانسک یه رستوران 24 ساعته پیدا کردیم که یه سری ساندویچ و پیتزای دم دستی می فروخت. صاحب رستوران هم یه آقای آذری و اهل لنکران بود که ایران رو هم به خوبی میشناخت. جاتون خالی نباشه تا غذا آماده بشه گفتگوهای جذابی باهاش داشتیم. اون هم خوشحال بود تو دور افتاده ترین نقطه روسیه یه هم زبون پیدا کرده. باید یادآوری کنم که سفر ما به مورمانسک دقیقا چند روز بعد از حمله به سفارت آذربایجان بود.

دوست آذربایجانی هم که فکر می کرد ما از مسئولان رده بالای ج.ا هستیم که نصف شب اومدیم تو رستورانش پیتزای 100 روبلی بخوریم کلی به ما گلگی می کرد. آخرش هم ما رو تهدید کرد که کشورهای مسلمان منطقه یعنی آذربایجان، ترکیه و پاکستان (ایران رو کشور مسلمان حساب نمی کرد 😉 ) میتونن متحد بشن و به ایران حمله بکنن و حال ما رو بگیرن. ما هم برای اینکه بحث رو عوض کنیم از جاذبه های گردشگری منطقه 11 و 12 تهران باهاش صحبت کردیم.

منتظر تاکسی در فرودگاه دوموده دوو مسکو
منتظر تاکسی در فرودگاه دوموده دوو مسکو

کلیات برنامه سفر به مورمانسک و شفق قطبی

در پایان این سفرنامه توضیحاتی کلی درباره این سفر به شما می دهم:

  • مدت سفر: 8 روز و 7 شب
  • شهر های مقصد: مسکو، مورمانسک، تریبرکا، کیروفسک
  • وسیله سفر: 4 پرواز در مسیرهای تهران به مسکو ، مسکو به مورمانسک ، مورمانسک به مسکو و مسکو به تهران.
  • اقامت: هتل 4 ستاره در مسکو ، هتل 3 ستاره در مورمانسک (گزینه هاستل در مورمانسک هم روی میز بود که 3 نفر از دوستان استفاده کردن)
  • نوع سفر: تور گروهی
  • هزینه سفر: هزینه تور شفق قطبی 700 دلار امریکا ، پرواز تهران – مسکو – تهران حدود 9 میلیون تومان ، ویزای روسیه 150 دلار امریکا
  • تعداد همسفران: 10 نفر مسافر از ایران، یک نفر راهنما از ایران، یک نفر راهنما در مسکو، 2 نفر راهنما در مورمانسک و در مجموع دوستی جدید بین 14 جهانگرد از ایران و روسیه.

امیدوارم سفرنامه مورمانسک تونسته باشه کمی حالتون رو خوب کرده باشه. اگه سال های بعد قصد سفر به مورمانسک داشته باشید خوشحال میشم این مقاله بتونه بهتون کمک بکنه. اگر سوال بیشتری درباره سفر به مورمانسک و تماشای شفق قطبی داشتید پایین همین مطلب مطرح کنید تا من در اولین فرصت بهتون پاسخ بدم.

تورها و مطالب مرتبط

سوالات متداول

ما در این سفر از شهرهای مسکو، مورمانسک، تریبرکا و کیروفسک بازدید کردیم.
بله امکان دارد. ولی احتمال ریجکت شدن توسط پلیس مورمانسک بسیار زیاد است.
هیچ پاسخ دقیقی برای این سوال وجود نداره. من فقط قبل از سفر توصیه می کنم که خودتون رو برای ندیدن شفق قطبی هم آماده بکنید.
اقامت در هاستل و تهیه غذا از سوپرمارکت و رستوران های ارزان میتونه سفرتون رو تا حدودی ارزون بکنه.
تا همین یک هفته پیش که ما به روسیه سفر کردیم ایرانی ها باید ویزا تهیه می کردن!
منصور عبدلی
منصور عبدلی
شهرساز، جهانگرد و پژوهشگر شهری هستم. شهرهای زیادی در دنیا هستند که بسیار مشتاق به دیدن و روایت کردن داستان هاشون هستم.

8 پاسخ

  1. سلام به آقای عبدلی و همسفران عزیز و دوستانی که در آینده تصمیم دارند تجارب مشابهی داشته باشند.
    من و همسرم و دخترم جدا از شغل های پر مشغله ای که داریم جهانگرد و ایرانگرد هستیم و همیشه سفر یک راه درمان برای رفع خستگی و روزمرگی برامون به حساب میاد این رو به این دلیل نگفتم که بخوام بگم من بسیاری از ناشناخته ها رو دیدم و یا بسیاری از نقاط جهان رو از نزدیک manipulate کردم فقط به این منظور خدمت شما عرض کردم که بدونید با دیدن و تجربه کردن بسیاری از کشورها و سایت های دیدنی باز هم بدون اغراق حتی برای آدمی مثل من که از سرما خوشم نمیاد این سفر در لیست 5 تجربه برترم قرار گرفت و باز هم میگم اگر روی تجارب سفرم چه شخصی و چه با بسیاری از آژانس های به نام، تاکید میکنم به این دلیل نیست که دیده هام رو خدایی ناکرده Bold کنم بلکه اتفاقا برای Bold کردن این سفر و اولین تجربه ام در کنار آقای عبدلی است که تجربه ای بسیار عالی بود. البته گاهی نواقصی هم وجود داشت که آنقدر جزئی بود و با رفتار مودبانه آقای عبدلی همراه بود که اصلا به چشم نمی آمد.

    1. سرکار خانم دکتر ابوالقاسم
      حضور شما و خانواده محترمتان در این سفر افتخار بزرگی برای مجموعه قطار سیبری بود.
      امیدوارم بتوانیم در سفرهای بعدی هم همراه با شما عزیزان خوش ذوق و خوش سفر باشیم.
      ارادتمند
      منصور عبدلی

    2. درود بر شما وقت بخیر
      بسیار عالی
      لطفا جهت راهنمایی ( سفر شفق قطبی ) و ارتباط شماره تماس بفرمایید

      1. سلام، میتونید با شماره زیر تماس بگیرید که مربوط به خود آقای عبدلی هست، تور شفقی قطبی کمتر از یک ماه آینده هست و پیشنهاد میکنم تا فرصت هست تماس بگیرید.
        09125616731

  2. سلام و سپاس فراوان که تجربه خود را با ما به اشتراک گذاشتید بسیار لذت بردم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *